
<<بی نهایت مغروری، بی نهایت لجبازی، همیشه لج می کردی، همیشه دعوا داشتی انگار که من دشمنتم، عصبی بودی ابراز علاقه نمی کردی، همیشه طلبکار بودی
حالا خداحافظ.>>
خداحافظ عشق من، خداحافظ کسی که پایه ثابت همه رویاهامی، خداحافظ کسی که بی اراده خودمو متعلق به تو می دونستم، خداحافظ دوستی که پرسه های مقدس تنهاییمو فدای جای خالیت کردم، فدای فدک و کوچه باغای بی برگ زمستونی...
از دوست داشتنم خجالت میکشم روم نمیشه بگم دوستت دارم. نمیتونم مثل آدم باهات حرف بزنم. تو دلم هزاران بار قربونت می رمو دورت میگردم اما آخرش خودم از سرمای اسمسی که برات می فرستم یخ میزنم!...
آره خداحافظی هم دوای درد توا هم یه جورایی دوای درد من!!
نظرات شما عزیزان: